- ۰ نظر
- ۰۸ آذر ۹۳ ، ۱۶:۵۰
- ۲۳۰ نمایش
بخواهی یا نخواهی، عضو یک گروه خواهی بود و نشانههای آن را خواهی داشت. با حجاب باشی عضو یک گروهی، بدحجاب باشی عضو گروه دیگر. ریش داشته باشی برای یک گروهی و نداشته باشی برای گروه دیگر. این را که نمیتوانی انکار بکنی! البته نباید با دیدن نشانههای یک نفر به خوب بودن یا بد بودن او حکم کرد، ولی خب رنگ رخساره خبر میدهد از سر درون!
پس مهم این است که بهترین گروه را انتخاب کنی و نشانههای آن را به خود بگیری. از نشانهها و نمادهای خیلی ظاهری که بگذریم، به پنج نشانه میرسیم که من و تو را گل سرسبد این دنیا میکند. امام حسن عسکری (علیهالسلام) این نشانهها را این گونه معرفی میفرمایند:
عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ: صَلَاةُ الْإِحْدَى وَ الْخَمْسِینَ وَ زِیَارَةُ الْأَرْبَعِینَ وَ التَّخَتُّمُ بِالْیَمِینِ وَ تَعْفِیرُ الْجَبِینِ وَ الْجَهْرُ بِبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ. (بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج82، ص: 75)
علامتهای مومن پنج چیز است: خواندن پنجاه و یک رکعت نماز، زیارت امام حسین (علیهالسلام) در روز اربعین، انگشتر به دست راست کردن، پیشانى را (در سجده) روى خاک نهادن، و «بسم الله الرّحمن الرّحیم» را بلند گفتن.
حالا یکی یکی نشانهها را بخوان و با خودت محک بزن. شاید برای انجام همه آنها همیشه وقت نداشته باشیم... آری؛ هر که دارد هوس کرب و بلا بسمالله؛ چرا که اربعین در راه است...
بعضی کارها را باید تنهایی انجام بدهیم و بعضی دیگر تنهاییاش تقریبا هیچ فایدهای ندارد! مثلا زیارت امام حسین (علیهالسلام) تنهاییاش هم خوب است، چون هم به خودسازی کمک میکند و هم موجب رابطه صمیمیتری بین بنده و مولا میشود.
اما اگر قرار باشد که امام حسین بسترساز تمام تحولات اجتماعی باشد، تا حدی که امام زمان هم جامعه جهانی را با نام سیدالشهدا نجات دهد (که همین طور هم هست)، دیگر کار فردی و تنهایی معنایی ندارد. این جا قیام باید همگانی باشد و لشکرهای میلیونی و میلیاردی باید به راه بیفتد.
حالا ایام، ایام اربعین و ثبت نام در یک رزمایش بینالمللی است. رزمایشی که در آن افراد در رابطه صمیمانه با امام، خود را میسازند و در لشکرکشی جهانی، سپاه امام زمان (ارواحنا فداه) را آرایش میدهند. یعنی در یک کلام، به یک موعظه مهم عمل میکنند:
قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى وَ فُرادى ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا (سبأ، 46)
بگو: «شما را تنها به یک چیز اندرز میدهم، و آن اینکه: دو نفر دو نفر یا یک نفر یک نفر برای خدا قیام کنید، سپس بیندیشید...»
وقتی دوراهی را درست تشخیص دادی، خیالت راحت باشد که اگر حداقلهایی را داشته باشی، راه را هم درست انتخاب میکنی. اصلاً دیگر نباید گفت «درست»، باید گفت «زیبا». معلوم است کسی که تمام همّوغمّش آخرت است، دنیا را به هیچ میانگارد و انتخابهایش را نورانی میکند. چنین فردی چون یکچیز مهم دارد، همیشه بهترینها را انتخاب میکند. آن یکچیز چیست؟ عزت!
عزت اگر بود، دیگر همهچیز روبهراه میشود. چون برای آدم عزیز، نه ذلتِ گناه پذیرفتنی است و نه ذلتِ تواضع در مقابل گناهکار. حالا اگر این آدم عزیز سیدالشهدا باشد و دوراهیِ پیشِ رو را افراد ذلیلی چون یزید و ابنزیاد ایجاد کرده باشند، دیگر انتخاب درست یعنی چه؟ اینجا باید به دنبال انتخاب زیبا بود، انتخاب زیبایی که به زیباترین شکل بیان میشود:
أَلَا وَإنَّ الدَّعِیَّ ابْنَ الدَّعِیِّ قَدْ رَکَزَ بَیْنَ اثْنَتَیْنِ: بَیْنَ السِّلَّه وَالذِّلَّه؛ وَهَیْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه!
آگاه باشید که این مرد بیپدر؛ حرامزاده پسر حرامزاده (عُبیداللهبنزیاد) مرا بر سر دوراهى نگه داشته: یا با شمشیر جنگ کردن و شربت شهادت نوشیدن یا تن به ذلّت و خواری دادن؛ وهَیْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه، چقدر ذلّت از ما دور است! (اللهوف، 97)
با این جملات حماسی و زیبا، تعجب ندارد که بعضیها ذلتِ سازش را ترجیح میدهند بر عزتِ مقاومت؟
مُرده در مقابل غسال هیچکاری نمیکند، اصلاً نمیتواند کاری کند! به خاطر همین هم ضربالمثل شده است که میگویند فلانی مانند مرده در دستان غسال است. این را هم که میدانی غسال موی جلوی پیشانی را- که به آن «ناصیه» میگویند- میگیرد و به اینطرف و آنطرف میکشاند!
حالا بعضیها آنقدر هواپرست شدهاند که روحِ مرده خود را در خدمتِ غسالِ نفس قرار دادهاند و با او به هر ناکجاآبادی میروند؛ اما بعضی دیگر نفس خود را در اختیار گرفتهاند و آن را در مقابل خدای خود قرار دادهاند تا روح آنان را پاک کند و زمام اختیارشان را در دست بگیرد.
اکنون شما بگویید که اگر گروه اول به جنگ با گروه دوم برود، در حقیقت چه کسانی با هم خواهند جنگید؟ بله؛ خدا با نفس! جنگی که نتیجهاش ناگفته پیداست. برای همین امام حسین علیهالسلام در روز عاشورا فریاد میزد که اگر میخواهید با ما بجنگید، بجنگید اما بدانید که ما به خدایی توکل کردهایم که موی پیشانی همه جنبندگان در اختیار اوست:
إِنِّی تَوَکَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّی وَ رَبِّکُمْ ما مِنْ دَابَّةٍ إِلاَّ هُوَ آخِذٌ بِناصِیَتِها إِنَّ رَبِّی عَلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ
من بر «اللَّه» که پروردگار من و شماست، توکل کردهام. هیچ جنبندهای نیست مگر اینکه او بر آن تسلط دارد (چراکه) پروردگار من بر راه راست است! (هود، 56)
وقتی یک نقاشی خراب میشود، اگر خرابی کوچک باشد، میشود درستش کرد، ولی اگر خیلی خراب شده باشد، دیگر باید عوض شود؛ یعنی اولی را باید دور بیندازی و بروی سراغ دومی! آدمیزاد هم همینطور است. اگر کمی زاویه گرفته باشد، میتوان برگرداندش، ولی اگر خیلی منحرف شده باشد، دیگر باید... ببخشید دیگر باید چه؟ مگر اسباببازی است که عوضش کنیم؟
پس چه باید کرد؟ ای کاش میشد کاری کرد که از اول شروع کند؛ درست مثل کودک تازه از مادر متولد شده! یعنی میشود؟
×××
روایت زیر را با این دغدغه بخوان! به جایزههایش توجه کن و جمله آخر را با لذت بخوان که وعده ویژه رسولالله است به من و تو:
مَنْ خَرَجَ مِنْ مَنْزِلِهِ یرِیدُ زِیارَةَ قَبْرِ الْحُسَینِ بْنِ عَلِی إِنْ کَانَ مَاشِیاً کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَةٍ حَسَنَةً وَ مَحَى عَنْهُ سَیئَةً... حَتَّى إِذَا أَرَادَ الِانْصِرَافَ أَتَاهُ مَلَکٌ فَقَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآله) یقْرِؤُکَ السَّلَامَ وَ یقُولُ لَکَ اسْتَأْنِفِ الْعَمَلَ فَقَدْ غُفِرَ لَکَ مَا مَضَى.
کسی که از منزلش به قصد زیارت قبر حضرت حسینبنعلی بیرون آید، اگر پیاده رود، خداوند منّان به هر قدمی که برمیدارد، یک حسنه برایش مینویسد و یک گناه از او محو میفرماید... تا زمانی که میخواهد برگردد، در این وقت فرشتهای نزد او آمده و میگوید: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) به تو سلام میرساند و به خطاب به تو میفرماید: از ابتداء عمل را شروع کن که تمام گناهان گذشتهات آمرزیده شد. (کامل الزیارات، ص: 132)
پس خوشا به حال آنهایی که اربعین زائر میشوند؛ زیارت اباعبدالله با پای پیاده...
چه جمله مسخرهای است این که میگویند: «آن قدر صبر کردم که زیر پایم علف سبز شد!» مگر کسی که صبر میکند، دست روی دست میگذارد و سر جای خودش میایستد؟ این که نشد صبر! صبر میخواهی بیا و در کربلا ببین.
صبور کیست؟ مسلمبنعوسجه؛ یار وفادار سیدالشهدا.
منتظرِ چیست؟ شهادت؛ همان که یک عمر در انتظارش تلاش کرده است!
قاضی کیست؟ اباعبدالله الحسین؛ همو که بالای سر مسلم بخشی از این آیه را تلاوت فرمود:
مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ ینْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدیلاً
از میان مؤمنان مردانیاند که به آنچه با خدا عهد بستند، صادقانه وفا کردند. برخی از آنان به شهادت رسیدند و برخی از آنها در انتظار (شهادت) هستند و (در پیمان و مواضع خود) هیچ تغییر و تبدیلی ایجاد نکردهاند. (احزاب، 23)
راستی؛ ای کسانی که منتظرِ وصالِ یار هستید، باید به پا خیزید، باید به راه بیفتید، باید گامبهگام خودتان را نزدیک کنید به کربلا که پیادهروی اربعین نزدیک است...
روزگار ناسازگار امروز مرد میخواهد برای پیکار دوشادوش ولی زمان،مردش هستی؟
هم راهها اصلی و فرعی دارند و هم دوراهیها؛ اصلاً همه گرفتاریها سر دوراهیهاست که اولاً اصلی و فرعیشان را بتوان تشخیص داد و ثانیاً راه درست را بتوان درست انتخاب کرد!
برای همین است که سیدالشهدا اول از اصلِ دوراهی شروع میکند و بعد میرسد به انتخاب راه. دوراهی اصلی برای امام حسین علیهالسلام «بهشت و جهنم» است یا بهتر بگوییم «جهنم رفتن یا نرفتن» است. این را ارباب ما بدون تعارف میگوید که اگر همهچیز داشته باشم و رهایی از آتش نداشته باشم، انگار هیچچیز ندارم:
اَسْئَلُکَ اَللّهُمَّ حاجَتِىَ الَّتى اِنْ اَعْطَیْتَنیها لَمْ یَضُرَّنى ما مَنَعْتَنى وَاِنْ مَنَعْتَنیها لَمْ یَنْفَعْنى ما اَعْطَیْتَنى اَسْئَلُکَ فَکاکَ رَقَبَتى مِنَ النّارِ...
خدایا حاجتی را از تو درخواست مىکنم که اگر آن را به من عطا کنى، هر چه را که ندادی، به من ضرر نرساند و اگر آن را به من ندهی، هر چه را که بدهی، سودی نبخشد؛ از تو آزادیام را از آتش درخواست میکنم... (دعای عرفه)
حالا ببین بعضیها چه جور میخواهند جهنم را سرسری بگیرند و پشت پرده غفلت بگذارد! نه خیر آقا؛ همهچیز همین جهنم است که باید در متن زندگی من و تو قرار بگیرد و دنیا و آخرت من و تو را سامان بخشد؛ درست مثل اباعبدالله...
چه از نظر تعداد و چه از نظر قدرت، جنگ در کربلا نابرابر بود. اما کی غالب بود و کی مغلوب؟ خب معلوم است که امام حسین علیهالسلام از هر دو جهت بالاتر بود. از نظر قدرت که معلوم است؛ فقط ابالفضلالعباس میتوانست یک سپاه را به هلاکت بکشاند، البته اگر جنگ مردانه پیش میرفت... از نظر تعداد نیز...
نکند سیهزار سپاهیِ یزید را با هفتادودو یارِ امام مقایسه میکنی؟ خب، اشتباهت همینجاست دیگر. تو که مانند کافران نیستی که سپاه ملائکه و جنیان را با چشمِ ایمان نبینی و نتوانی تشخیص بدهی قدرت لایزالِ اصحاب حق را.
اصلاً کل قضیه همین است که جنگ حق و باطل، جنگ نابرابری است؛ چون باطلِ نابودشدنی میخواهد برود به مصاف حقِ نابودنشدنی! شاید برای همین است که پیامبران همیشه دلشان برای اصحاب باطل میسوخت و دست آخر به آنها میگفتند که هر کاری میخواهید و میتوانید بکنید که ما از شما هیچ باکی نداریم:
عَلَى اللهِ تَوَکَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ وَ شُرَکاءَکُمْ ثُمَّ لا یَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَیَّ وَ لا تُنْظِرُونِ (یونس، 71)
من بر خدا توکل کردم، پس شما با شریکانتان (بتها) در کار خود تصمیم بگیرید تا کارتان بر شما مبهم و پوشیده نباشد، آنگاه کار مرا یکسره کنید و هیچ مهلتم ندهید. (اگرچه نمیتوانید!)
راستی؛ میدانستی این جمله حضرت نوح علیهالسلام است که امام حسین علیهالسلام در روز عاشورا برای یزیدیان خواندند؟!
در روسیه برای دریافت موشکی دقیق و انحصاری به ژنرال روسی رجوع کردم؛ موشکی که در برد سیصد کیلومتر خطایی در حد حداکثر ۲۵ متر داشت. پاسخ ژنرال روسی منفی بود و دلیل آن را هم کپیبرداری از آن توسط ایران ذکر کرد. به او قول دادم این کار را نکنیم، اما او خندید. گفتم ما آن را خواهیم ساخت! با خنده مرا بدرقه کرد.
هرچه تلاش کردم، با مشکل مواجه شدم. راهی نیافتم الا اینکه به درگاه ثامنالحجج علیهالسلام پناه ببرم. سه روز پیاپی بعد از نماز و زیارت، ضمن توسل، فکر میکردم. روز سوم به ناگاه پاسخ مشکلات خویش را یافتم و بعد از تشکر و زیارت مجدد سریع به هتل برگشتم و در دفترچه نقاشی دخترم طرح ذهنیام را به تصویر کشیدم و در بازگشت از مشهد و بازطراحی کار، موفقیت به عنایت امام رئوف حاصل شد.
موشک ایرانی با مشخصات دقیقتر از موشک روسی: فاتح ۱۱۰