!هاتفی از غیب

!هاتفی از غیب

علم خمینی بر زمین نمی ماند..
مگر ما مرده ایم؟!

رزمنده‌ای جامانده از یاران شهیدش...
وَمَن یَتَّقِ اللَّـهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَ‌جًا وَیَرْ‌زُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ | طلاق

پیام های کوتاه
  • ۱۰ اسفند ۹۳ , ۱۲:۴۵
    هدف!
جملک
کلمات کلیدی
پیوندهای روزانه

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ حینَ تَرْکَعُ وَ تَسْجُدُ سجود غایت خضوع است ،و نهایت زیبایی ...
و اما ...
سجده عشاق در میدان عمل ... زیباتر است،
وقتی جان را کف دست گرفته ای تا بیفشانی در راه خدا
سجده هایت
بوی ناب قُرب الهی می دهند ...


  • ۰ نظر
  • ۱۳ آذر ۹۳ ، ۲۱:۵۶
  • ۲۴۷ نمایش
  • آریا هاتف

  • ۰ نظر
  • ۱۳ آذر ۹۳ ، ۲۱:۵۴
  • ۱۸۳ نمایش
  • آریا هاتف

نماز

۱۳
آذر

  • ۰ نظر
  • ۱۳ آذر ۹۳ ، ۲۱:۵۱
  • ۱۷۷ نمایش
  • آریا هاتف

  • ۰ نظر
  • ۱۳ آذر ۹۳ ، ۲۱:۴۶
  • ۲۲۷ نمایش
  • آریا هاتف

  • ۰ نظر
  • ۱۳ آذر ۹۳ ، ۲۱:۴۴
  • ۲۵۶ نمایش
  • آریا هاتف

  • ۰ نظر
  • ۱۳ آذر ۹۳ ، ۲۱:۴۰
  • ۱۸۱ نمایش
  • آریا هاتف

  • ۰ نظر
  • ۱۳ آذر ۹۳ ، ۲۱:۳۹
  • ۲۷۸ نمایش
  • آریا هاتف

  • ۰ نظر
  • ۱۳ آذر ۹۳ ، ۲۱:۳۶
  • ۱۹۹ نمایش
  • آریا هاتف

محمد بن مسلم از ابو جعفر، امام باقر علیه السلام نقل کرده است: ای محمد بن مسلم! گناهانی که مؤمن از آن توبه کند، بخشوده شود. پس ‍ باید برای زمان پس از توبه از نو شروع به عمل کند، و به خدا سوگند که این توبه تنها اهل ایمان راست.
عرض کردم: چنانچه توبه خویش را بشکند و گناه کند و سپس توبه کند، چه؟
فرمود: ای محمد بن مسلم! آیا توانی باور کنی که بنده ای مؤمن بر گناه خویش پشیمان شده و از خدا آمرزش خواسته و توبه کرده، ولی خداوند توبه اش را نپذیرفته است؟
گفتم: او بارها چنین کرده؛ گناه کرده و سپس توبه و استغفار! فرمود: هرگاه که مؤمن به استغفار و توبه باز گردد، خداوند نیز بخشایش و آمرزش را به سویش باز گرداند، و خداوند، آمرزنده و مهربان است. توبه را می پذیرد و از بدی ها در می گذرد. پس مبادا مؤمنان را از رحمت خدایی دور نمایی! *

* الکافی ، ج ۲، باب ۱۹۱، ص ۴۲۶، حدیث ۶٫

  • ۰ نظر
  • ۱۲ آذر ۹۳ ، ۱۹:۲۶
  • ۲۰۱ نمایش
  • آریا هاتف

بدون شرح

۱۲
آذر

  • ۰ نظر
  • ۱۲ آذر ۹۳ ، ۱۹:۲۳
  • ۲۱۱ نمایش
  • آریا هاتف

ارتفاعات جاسوسان در سردشت دیگر برای صابرین جای شناخته شده ای است.
جایی که تعداد زیادی از رزمندگان مظلوم این یگان، در درگیری با اشرار گروهک تروریستی پژاک برای دفاع از خاک شکور به شهادت رسیدند.
در این میان اما شهید محمد غفاری حکایتی دیگر دارد.
او 27 سال داشت و اهل همدان بود. از آن بچه های دوست داشتنی که هر پدری آرزوی آن را دارد.
مظلوم، متین، خوش رفتار، درسخوان و ... به تازگی هم ازدواج کرده بود.
هر سال در ایام محرم به مناسبت شهادت سرور و سالار شهیدان ابا عبدالله الحسین در منزل پدری‌اش مراسم عزاداری برپا میکردند تا اینکه بنا بر گفته خودش:
یکی از همان روزها (محرم 1388)، بعد از مراسم خیلی خسته شده بودم آخرشب بود خوابیدم کمی قبل از اذان صبح بود که در خواب شهید علی چیت سازیان را دیدم، چند نفری هم همراه ایشان بودند که من نشناختم. ایشان رو به من کرد و گفت: حتما به مراسم شما می آیم و به شما سر می زنم.
درحالیکه لبخند قشنگی روی لبانش نقش بسته بود که زیبایی و نورانیت چهره اش را دو چندان می کرد. دلتنگی شدیدی مرا احاطه کرد و دوست داشتم که با آنان باشم، موقع خداحافظی گفتم: علی آقا من میخواهم همراه شما بیایم ، گفت: شما هم می آیی اما هنوز وقتش نرسیده است!برادرش می گوید:
محمد اصلا آدم گوشه نشین و اهل نشستن و یک جا ماندن نبود حتی اگر یک روز می آمد همدان، آن روز را هم مدام در جنب و جوش بود.
برای مثال همین آخرین بار، شب 21 ماه مبارک آمد همدان، با هم رفتیم گنج نامه و نشستیم چای خوردیم که شروع کرد به نصیحت کردن من که مواظب پدر و مادر باش. این آمدن و رفتن من به همدان فقط به خاطر پدر و مادر است اما این بار که دارم میرم ماموریت، دیگر پدر و مادر را به تو می سپارم.
عادت داشت می خواست داخل اتاق من بشود در می زد. این آخرین بار نیمه شب در زد و داخل شد و گفت: اگه میشه مقداری تنهام بزار تا توی حال خودم با شم.من رفتم. شروع کرد به نماز شب خواندن. برگشتم و گفتم: محمد چقدر نماز می خوانی؟ کمرت درد می گیرد، خسته میشی. گفت: امیر می خواهم توی این ماه رمضان پاک شوم.
خانه شان را بنده رنگ کردم، در کمدش را باز کردم و دیدم تمام در کمدش را با عکس های شهدا پر کرده است و بالایشان نوشته بود: ای سر و پا! من بی سر و پا، خود را کنار عکس شهدا پیدا کردم.
خوب که دقت کردم یک جای خالی روی در کمدش بود، گفتم: محمد عکس یکی از شهدا رو بزن اینجا، این جای خالی قشنگ نیست. گفت آنجا، جای عکس خودم است.

  • ۰ نظر
  • ۱۲ آذر ۹۳ ، ۱۹:۲۳
  • ۳۵۱ نمایش
  • آریا هاتف

رهبرا
از تو به یک اشاره ..... از ما به سر دویدن


  • ۰ نظر
  • ۱۲ آذر ۹۳ ، ۱۹:۱۸
  • ۲۴۰ نمایش
  • آریا هاتف

  • ۰ نظر
  • ۱۲ آذر ۹۳ ، ۱۹:۱۶
  • ۱۹۲ نمایش
  • آریا هاتف

اینجا کهف الشهدای ماست...

جایی که دلتنگی هایمان را با شهید گمنام دانشگاه قسمت میکنیم...

جایی که  بغض هایمان ، تبدیل به اشک می شوند و قطره قطره بر سر این مزار می بارند ...

انگار همین دیروز بود ، که با رفقا برایت قبر می کندیم ...

انگار همین دیروز بود که چشم های مشتاقمان بعد از سالیانِ سال به قدوم شهیدی از دیارِِ فکه منور شد ...

انگار همین دیروز بود ...

کاش مادرت می دانست که اینجایی ...

  • ۰ نظر
  • ۱۲ آذر ۹۳ ، ۱۹:۱۴
  • ۲۲۴ نمایش
  • آریا هاتف

هر شهید کربلایی دارد که خاک آن کربلا تشنه خون اوست ، و زمان انتظار می کشد تا پای آن شهید بدان کربلا رسد و آنگاه خون شهید جاذبه ی خاک را خواهد شکست و ظلمت را خواهد درید و معبری از نور خواهد گشود و روحش را از آن ، به سفری خواهد برد که برای پیمودن آن هیچ راهی جز شهادت وجود ندارد...
سید مرتضی آوینی


  • ۱ نظر
  • ۱۰ آذر ۹۳ ، ۱۹:۵۵
  • ۱۷۰ نمایش
  • آریا هاتف